گیل خبر نوشت: در سلسله مطالبی با عنوان «طنز روزگار»، قصد داریم با چاشنی طنز تلخ، پرده از این اتفاقات برداریم؛ رخدادهایی که از فرط مضحک بودن، دیگر نیازی به تحلیلهای پیچیده و واکاویهای عمیق ندارند.
شماره نهم: از تلفن تا تریبون؛ نمایندگانی که انگار در گیلان زندگی نمیکنند!
نمایندگان گیلان این روزها به مکتب تازهای از سیاست رسیدهاند؛ مکتب «کشف دوباره مشکلات».
هر بار پشت تریبون میروند یا در جمع مردم ظاهر میشوند، میگویند:
فرصتهای اقتصادی مغفول مانده!
فاضلاب استان مشکل دارد!
کارخانه چوکای تالش باید ۵۰۰۰ هزار کارگر داشته باشد!
وضعیت آسفالتها نیاز به ترمیم دارند!
نمایندگان گیلان گویا رئیسجمهورهای سابق را الگوی خود کردهاند؛ ظاهراً فکر میکنند وظیفهشان اعلام وجود مشکلات است، نه حل آنها. بعد هم با لحنی دلسوزانه پشت تریبون میروند و میگویند:
«این مشکل هست و باید برطرف شود.»
البته نه توسط خودشان؛ توسط همان نیروی مرموزی که ظاهراً قرار است همه چیز را درست کند و هنوز کسی اسمش را نمیداند.
مثلا همین آقای ولی داداشی، نماینده دورههای دهم و دوازدهم آستارا، از همان دوره اولش بارها از مشکل فاضلاب این شهر گفته بود؛ ایشان در سال ۹۸ وعده داده بود که «تا چهار سال آینده پروژه فاضلاب آستارا به بهرهبرداری میرسد.»
هم اکنون ۶ سال از آن زمان گذشته، پروژه به اتمام نرسید، ولی آبگرفتگی بارها به شهر آستارا رسید. همین چند وقت پیش سیلی در آستارا آمد و خیابانهای شهر پر از بوی فاضلاب شد.
البته بویی که آن روزها در شهر پیچید، فقط بوی فاضلاب نبود؛ بوی وعدههایی بود که نه تصفیه شدند، نه جمعآوری.
آقای یاسر اسلامدوست، نمایندهی تازهنفس تالش، رضوانشهر و ماسال، بعد از پیروزی با شور خاصی وعدهی «احیای کارخانهها» را داد.
– چوکا؟ بله، احیا میشود.
– سایر کارخانهها؟ در دستور کار است.
البته هنوز معلوم نیست منظورشان از «احیا» به معنی پزشکی بوده یا ادبی؛ چون کارخانجات مذکور همچنان با سکته کار میکنند.
در رشت هم آقای مهدی فلاح در جمع دانشجویان از «فرصتهای اقتصادی کلان مغفول» سخن میگوید. احتمالاً منظورش از «مغفولمانده» همان چیزیست که خودش و بقیه دوستان سالهاست فراموشش کردهاند. همان فرصتهای اقتصادی که در گیلان سالهاست در حالت خواب زمستانیاند، فقط هر چهارسال یکبار برای انتخابات سرکی بیرون میکشند تا دوباره بخوابند.
و اما آقای سعید رحمتزاده، نماینده صومعهسرا؛
ایشان هنر خاصی دارند: در میان مردم و جلوی دوربین گوشی را برمیدارند و زنگ میزنند!
آسفالت معابر؟ تماس میگیرد.
روشنایی معابر؟ تماس میگیرد.
احتمالاً اگه روزی دریای کاسپین هم خشک شود آقای رحمتزاده گوشی را برمیدارد و با دریای کاسپین تماس میگیرد و میگوید:
«الو؟ چرا خشک شدی عزیز؟ من پیگیرم!»
اما در نهایت مردم صومعهسرا هنوز بین چالهها رانندگی میکنند و هر بار که ماشینشان در چالهای میافتد، به خودشان میگویند:
«شاید الان نمایندهمون داره براش زنگ میزنه!»
در عوض، مردم در زیر پست رسانههای مختلف از جمله گیلخبر چیز دیگری میگویند. میگویند خستهاند از دیدن نمایندگانی که نقش «منتقد و قربانی» را بازی میکنند، در حالیکه خودشان بخشی از مشکلاند.
میگویند وعدهها تکراری شدهاند، فقط واژهها نو میشوند.
میگویند اگر قرار بود با تلفن و سخنرانیهای پر طمطراق مشکلات حل شود، گیلان درگیر این حجم از مشکلات نبود.
بعضی از نمایندگان گیلان چنان حرف میزنند که انگار در این استان زندگی نمیکنند. معلوم نیست از کجا آمدهاند که اینطور درباره مشکلات مردم صحبت میکنند؛ طوری شگفتزده میشوند از گرانی، فاضلاب، بیکاری و آسفالتِ خراب، انگار تازه از یک سفر فضایی برگشتهاند و برای اولینبار پایشان به زمین خورده. هنوز یکسال و نیم از شروع به کارشان نگذشته، اما نارضایتی مردم از عملکردشان آنقدر زیاد شده که دیگر حتی کسی حوصله ندارد وعدههایشان را گوش کند. فاصله میان وعده و واقعیت، آنقدر زیاد شده که گاهی حس میشود اینها و مردمی که قرار بود نمایندهشان باشند، حتی در یک کشور زندگی نمیکنند.
اما شاید مشکل از مردم است.
شاید توقعشان زیادی بالاست.
مثلاً انتظار دارند نماینده، نمایندهشان باشد، نه سخنگوی مشکلاتشان.
انتظار دارند کسی بالاخره به جای گفتن «باید بشود»، بگوید: «انجام شد.»
شاید واقعاً باید سطح انتظارمان را پایین بیاوریم.
تا جایی که مثلاً اگر نماینده آمد و فقط تلفن زد، تشویقش کنیم:
«دمت گرم، حداقل شارژ داشتی!»
👇ویدئو 👇
