سیاسیون مشغول دعوا، مردم مشغول زنده ماندن

دعوای اصلاح‌طلب و اصولگرا؛ دور باطلی که فقط سفره مردم را کوچک‌تر کرده است

بیش از چهار دهه از رقابت مداوم اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به عنوان دو جناح اصلی سیاسی در ایران می‌گذرد؛ اما در تمام این سال‌ها، آنچه میان اصلاح‌طلب و اصولگرا دست‌به‌دست شده، نه فقط قدرت، بلکه مسئولیت‌گریزی، مقصرسازی و فرار از پاسخ‌گویی بوده است. نتیجه؟ مشکلاتی که انباشته شده، معیشتی که فرسوده، سفره مردمی که کوچکتر شده و آینده‌ای که هر روز مبهم‌تر می‌شود.

چهار دهه رقابت میان دو جناح اصلی سیاست در ایران، انباشتی از امیدها و ناامیدی‌ها برجای گذاشته است؛ امیدهایی که هر بار با وعده‌های تازه زنده می‌شود و ناامیدی‌هایی که با واقعیت روزانه زندگی مردم گره خورده‌اند. این سال‌ها، نه‌تنها شاخص‌های اقتصادی و معیشتی نشان‌دهنده واقعیت سفره مردم است، بلکه افکار عمومی نیز زیر سایه جدال‌های بی‌پایان سیاسی خسته و فرسوده شده است. در چنین فضایی، اختلافات اصلاح‌طلب و اصولگرا عملاً از سطح رقابت سیاسی فراتر رفته و به چرخه‌ای تکراری تبدیل شده که به‌جای بهبود امور کشور، تنها حاشیه می‌سازد و فاصله مردم با حاکمیت را بیشتر می‌کند. این یادداشت تلاش می‌کند نشان دهد چگونه این نزاع دائمی، به‌جای قرار گرفتن در مسیر حل مشکلات، خود به بخشی از مشکلات تبدیل شده است.

سیاست‌بازیِ جناحی؛ درس تکراری مکتب‌خانه «رجل»

ایران عملاً پس از انقلاب میان دو قطب سیاسی دست به دست شده است. گاهی دولت در اختیار اصلاح‌طلبان بوده و مجلس در اختیار اصولگرایان، و زمانی درست برعکس و گاهی نیز هر دو در اختیار یک جناح. هر بار نیز جناح تازه‌روی‌کارآمده، با مجموعه‌ای «تکراری» از وعده‌ها پا به میدان قدرت گذاشته است: رونق اقتصاد، گشایش در سیاست خارجی، رفع مشکلات ساختاری، بهبود رفاه مردم و امروز هم کلیدواژه‌ای پر زرق و برق به نام «وفاق»، اما هر بار پس از نمود ناکارآمدی در عمل به وعده‌ها،  چرخه‌ای آشنا تکرار می‌شود، دولت قبل مقصر تمام مشکلات است.

به محض تمرکز قدرت، جناح جدید تمام ناکارآمدی‌ها را به گردن دولت قبل می‌اندازد؛ گویی آن‌ها از لحظه ورود به قدرت «صفر کیلومتر» بوده‌اند و هیچ مسئولیتی در ایجاد یا تداوم مشکلات ندارند.

رسانه‌هایی که به جای حل مسئله، مسئله‌سازی می‌کنند

رسانه‌های جناحی در این میان نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. آن‌ها معمولاً نه برای افکار عمومی، بلکه برای «پروژه‌های سیاسی» خود می‌نویسند.

به جای آنکه مشکلات آب، ناترازی برق، بحران احتمالی گاز در زمستان، سقوط ارزش پول ملی، افزایش قیمت بنزین و یا گرانی و تورم افسارگسیخته را مطالبه و پیگیری کنند، تمرکزشان را بر حاشیه‌ها می‌گذارند؛ حاشیه‌هایی که نه به زندگی مردم ربط دارد، نه به اولویت‌های کشور.

نمونهٔ روشن این وضعیت، اتهام «ضدگلوله بودن پراید منتسب به سعید جلیلی» به عنوان رقیب انتخاباتی اخیر رئیس‌جمهور پزشکیان است.

برای پدری که ماه‌هاست توان خرید یک کیلو گوشت برای خانواده‌اش را ندارد و شرمنده همسر و فرزندان خود است، چه فرقی می‌کند جلیلی با پراید ضدگلوله رفت و آمد می‌کند یا «پزشکیان با دوچرخه دوردور».

در حالی که کشور با بحران‌های واقعی مواجه است، بخش‌هایی از رسانه‌ها هفته‌هاست وقت خود را صرف پرداختن به چنین حواشی‌ای می کنند، که صدالبته اگرچه برای مردم «آب» ندارد، اما برای آن رسانه‌ها قطعاً «نان» دارد.

این فقط یک نمونه بود؛ اصولگرایان و اصلاح‌طبان در گذشته هم «در ظاهر» برای تخریب چهره‌های مختلف و «در اصل» برای به حاشیه بردن اصل «ناکارآمدی سران قدرت جناح خود»، از شایعه‌سازی‌های مشابه به صورت متواتر استفاده کرده‌اند و هر بار، اصل موضوع یعنی مشکلات مردم به حاشیه رفته است.

دولت‌ها می‌آیند و می‌روند؛ مشکلات اما باقی می‌مانند

در دوره اخیر، با وجود تمام وعده‌ها درباره «کارشناسی‌کردن تصمیم‌ها» و «علم‌محور کردن مدیریت»، کشور همچنان با چالش‌های جدی مواجه است: «ناترازی شدید آب، خاموشی‌های مکرر ۶ ماهه نخست سال و ضعف زیرساخت برق، نگرانی از بحران احتمالی گاز در زمستان، تورم و رکود همزمان، سربه‌فلک کشیدن نرخ دلار، بحث افزایش قیمت حامل‌های انرژی و فشار اقتصادی بر طبقات متوسط و پایین جامعه.»

اما به جای آنکه جناح‌های سیاسی درباره راه‌حل این مشکلات گفت‌وگو کنند، باز هم فضای سیاسی به میدان تخریب رقیب تبدیل شده است.

“این چرخه، همان چرخه‌ای است که چند دهه ادامه داشته و مردم فقط تماشاگر پیامدهای آن بوده‌اند.”

دود دعواهای جناحی، فقط در چشم مردم می‌رود

سؤال اساسی این است:

این اختلافات چه سودی برای مردم داشته است؟

پاسخ روشن است:

«هیچ»

در حالی که مردم با تورم، گرانی، اجاره‌های کمرشکن، ناامیدی نسل جوان، اعتیاد، سرمایه‌گریزی و نابرابری دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مسئولان و خانواده‌هایشان غالباً از این بحران‌ها مصون هستند، چرا که:

آن‌ها امنیت اقتصادی دارند.

کیفیت زندگی‌شان تغییری نمی‌کند.

از مشکلات زیرساختی آسیب نمی‌بینند.

در نهایت هم مسئولیت ناکارآمدی‌ها را به گردن «دیگری» می‌اندازند.

این مردم هستند که با بحران‌ها زندگی می‌کنند، نه آن‌ها که قدرت و امکانات در اختیارشان است.

چه باید کرد؟ راهکارهایی برای خروج از بن‌بست جناحی

خروج از این چرخه نیازمند تغییرات جدی و بنیادی در نگرش سیاسی است و نه صرفاً تعویض چهره‌ها.

۱. تبدیل رسانه‌ها به نهاد پرسش‌گر، نه ابزار جناحی

رسانه باید گزارشگر واقعیت باشد، مطالبه‌گر مشکلات مردم، و ناظر بر قدرت، نه بازوی تبلیغاتی جناح‌های قدرت.

۲. ارائه گزارش‌های دوره‌ای از عملکرد دولت‌ها

به جای شعار و وعده، دولت‌ها باید موظف شوند هر سه ماه گزارش شفاف، قابل سنجش و عمومی درباره وضعیت اقتصاد، انرژی، زیرساخت و معیشت ارائه کنند.

۳. اصلاح ساختار تصمیم‌گیری، نه فقط جابه‌جایی مدیران

بدون اصلاح ساختارهای ناکارآمد، بهترین مدیران هم به بن‌بست می‌خورند.

۴. افزایش مشارکت نخبگان مستقل و کارشناسان واقعی

کارشناسیِ واقعی با حلقه‌های بسته حزبی محقق نمی‌شود.

۵. فرهنگ‌سازی برای کاهش سمی بودن فضای سیاسی

اختلاف سیاسی طبیعی است؛ اما تخریب، دروغ، شایعه‌سازی و دشمن‌تراشی نه.

تا زمانی که اختلافات اصلاح‌طلب و اصولگرا جای حل مشکلات را بگیرد، هیچ تغییری در زندگی مردم رخ نخواهد داد.

قدرت میان جناح‌ها دست‌به‌دست می‌شود، اما فقر، تورم، بحران انرژی و ناامیدی اجتماعی همچنان پابرجاست.

اگر قرار است آینده‌ای بهتر ساخته شود، باید از چرخهٔ معیوب مقصرکردن دیگری خارج شویم و به سمت پاسخ‌گویی، شفافیت و اصلاحات ساختاری واقعی حرکت کنیم.

مردم ایران، شایسته بهترین زندگی‌اند، نه بیشترین سختی، نه کوچکترین سفره

سجاد رستم زاده پیرسرایی

مرتبط

برچسب‌ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین اخبار

تبلیغات

تبلیغات

تبلیغات

تبلیغات